الزامات عقلی و اخلاقی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استاد

چکیده

آیا مقصود این است که به عنوان یک واقعیت، عقلا نسبت به یکدیگر بعث و زجر اعتباری ندارند؟ یا این است که ممکن نیست عقلا چنین اعتباری داشته باشند؟ اگر مقصود احتمال دوم باشد، چگونه می‌توان آن را توجیه کرد؟ چگونه می‌توان غیر ممکن بودن اعتبار عقلایی در بعث و زجر را اثبات کرد؟ برای کلام ایشان دو توجیه به نظر می‌رسد: اول آن که عقلاء بما هم عقلاء کارشان ادراک است، نه بعث و زجر. محقق اصفهانی رحمه‌الله با دقت و ظرافتی تمام ـ که مخصوص خود او است ـ پاره‌ای از این موارد را در مکتوبات خویش مورد مداقه قرار داده است که شاید در طی بحث‌های آتی به آن اشاره کنیم؛ اما برای این که از پراکندگی بحث حذر کنیم، فعلا بر سر یک موضوع متمرکز می‌شویم و آن موضوعی است که علامه طباطبایی آن را همچون رکن نظریه اعتباریات مطرح کرده‌اند و آن اینکه «در هر فعل صادر، بین من فاعل، و فعل، "بایدی" اعتباری وجود دارد». ما هیچ حکم عقلی‌ای نداریم که بگوید: «هر گاه اعتبار باید کردی، باید بدان عمل کنی!» بنابراین، اعتبارات بایستی از ناحیه فاعل، نه اثر مجعولی دارد و نه اثر عقلی، پس چنین اعتباری به چه کاری می‌آید؟ خلاصه اشکال اول بر نظریه اعتباریات مرحوم علامه این است که ما در باب اراده‌ها، وجدانا نمی‌توانیم چنین چیز عامی را بیابیم که در هر فعل صادر یک "بایستی" وجود دارد."

کلیدواژه‌ها